تاملی در چیستی تفکر فلسفی و پیامدهای آن
این نوشتار، باوجود فروتنی بسیاری که با خود همراه دارد، از منظرگاه دیگری بسیار جسور به نظر میرسد؛ چه آنکه مدعی است تفکر و رویکرد فلسفی "یگانه راه رهایی" از وضعیت کنونی تاریخی ما است. ادعایی که در وهلهی اول بس جاهطلبانه به نظر میرسد؛ اما، در مقام نقد این نظر که رویکرد فلسفی یگانه راه رهایی ما آدمیان، به طور عام و ما ایرانیان، به طور خاص است، پرسشی بهجا و در خور بهمیان میآید؛ پرسشی که سعی دارد تا چیستی این رویکرد را فهم کند. به راستی رویکرد فلسفی چیست؟ این رویکرد چه ویژگیها و شاخصههایی دارد که جمعی را به چنین ادعای سترگی میکشاند؟ این نوشتار کوتاه بر آن است تا پرسشی اینچنین را مورد بررسی جدیتر قرار دهد؛ و البته، ادعای بررسی جدیتر این پرسش به معنای مهیاکردن پاسخی کامل و متقن به آن نیست.
رویکرد فلسفی که تلاشی صرفا و صرفا عقلی برای فهم آدمی،
جهان و خداوند است، اولین بار در میان یونانیان متولد شد، مردمانی که خوشبختی و
شادمانی را نتیجهی خرد میپنداشتند، در تمدن آنان فلسفه مجال یافت تا نفس بکشد.
در ادامه قصد داریم شاخصهها و ویژگیهای این رویکرد را بررسی کنیم و ببینیم این
شیوه از تفکر که پیرمردی حدودا3000ساله است، میتواند برای فهم پرسشهایی که از
اینجا و اکنون آدمی مطرح میشوند، مفید باشد.
از میان ویژگیهای رویکرد فلسفی، چیزی که موجب تمایز آن با رویکردهای کلامی میشود، سرسپردگی و تسلیم تام و تمام آن در مواجه با حقیقت است. این رویکرد با گشودگی و وسعت نظری بیمانند پذیرای تمامی ایدهها و افکار است تا نقب و دریچهای به سمت حقیقت بیابد. این سرسپردگی به حقیقت تا به حدی است که گاه نوعی شیفتگی و عشق نسبت آن را موجب میشود. رویکرد فلسفی تعهدی نسبت به گروه، نحله، حزب یا هر چیزی دیگری ازین قبیل ندارد؛ سعی در اثبات آرا و نظریات فرد، مکتب یا مذهبی ندارد و با فراغ بال از این امور، با تعهدی مثال زدنی به حقیقت، معنا مییابد. بر عکسِ رویکردهای کلامی که سعی دارند مجموعهای از گزارهها را به هر نحوی اثبات کنند؛ و تعهد آنها به آن گزارهها است، نه حقیقت. فرد فیلسوف، ذرهبینی برداشته است و در کوی و بر زن، در شب و روز، در سرما و گرما دنبال حقیقت میگردد...
فرد فیسوف که عشق به حقیقت او را به جستوجویی مداوم وامیدارد، نیازمند معیاری برای تشخیص حقیقت است. ذرهبین فیلسوف برای تشخیص اینکه چه چیزی حقیقت است، عقل است؛ و عقل در اینجا ارتباطی تنگاتنگ با ارائهی دلیل یا ادله منطقی دارد؛ ادلهای که سعی بسیار میشود تا واضح و روشن باشند. یگانه مرجع فهم و تشخیص حقیقت در رویکرد فلسفی دلیل یا عقل است. این تاکید فلسفه بر عقل و ارائهی دلایل موجه پیامدهای مثبتی دارد: اول آنکه تلاش میکند احساسات و عواطفی را که حجاب فهم حقیقت میشوند، مهار کند؛ دوم و مهمتر آنکه، مکالمه و گفتگوی میان آدمیان و مشتاقان حقیقت را ممکن میکند که موجب میشود هریک در فهم دریافتهای دیگران از حقیقت سهیم شده و به حقیقت کمی نزدیکتر شود؛ و سوم آن که، حقیقت را از ملک و قلمروی شخصی عدهای خاص خارج میکند و به همه آدمیان این اجازه را میدهد که خود آن را بجویند.
تنها هدف و مقصود رویکرد فلسفی حقیقت است و به همین دلیل، فرد فیلسوف همواره در حال نقد و بازنگری آرا و افکار خویش است و هرگاه متوجه سهو و اشتباه خود بشود، آن را با آغوشی باز میپذیرد. این مسئله، یعنی پذیرش نقد و خطا، موجب میشود فیلسوف همواره در حال "شدن" باشد و در زندان تنگ و تاریک یقین و "بودن" گرفتار نگردد. پذیرش خطا و گشودگی به روی نقد به فرد فیلسوف این امکان را میدهد که خود و افکارش را اصلاح و ترمیم کرده و بهبود ببخشد؛ و جامعهای که رویکرد فلسفی در آن جریان داشته باشد، جامعهای رو به اصلاح ایدهها و افکار؛ و در حال پیشرفت و توسعه خواهد بود؛ جامعهای که همواره در حال "شدن" است و گرفتار باتلاق "بودن" نمیشود.
چهارمین ویژگی رویکرد فلسفی، کلیتنگری و نقش "ترکیبی" آن است. فیلسوفان ایدهآلیست سدههای نوزدهم و بیستم به نحوی افراطی کلیتگرا بودند. آنها به قیمت از دست دادن تخصص و دقت، چیزی که موجب انشعاب علوم است، از چند اصل فرضا مسلم و یقینی، نظامهای بسیار ظریف و انتزاعی استتناج میکردند. در مقابل فیلسوفان دیگری، در واکنش به این شیوه، بسیار بر آن تاختند و تا مدتها آن را بیاعتبار تلقی کردند؛ اما، میتوان دیدگاه متعادلتری را نیز در این حوزه اختیار کرد که به موجب آن، فلسفه عهده دار آن شود تا نتایجی را که منفردا از براهین متعدد حاصل میشوند و همین طور نتایج شعب مختلف علوم تجربی را ضمن دیدگاه و نظری واحد گرد آورده و معنا دهد. این امر موجب میشود دستآوردهای علوم مختلف بشری به یکدگر یاری رسانند و دیدگاههای فرد و جامعه چند جانبه باشد.
مطالبهی وضوح و روشنی، پنجمین ویژگی رویکرد فلسفی است. اهالی رویکرد فلسفی برآنند تا از تمامی مفاهیمی که مورد بحث قرار میگیرند، تعاریف دقیق و واضح ارائه دهند؛ البته، این بدان معنا نیست آنان در این مسیر توفیق کامل مییابند؛ چه آنکه پیچیدگی بسیاری از مفاهیم، تعریف صریح و دقیق و صحیح آنها را بسیار دشوار میسازد. چیزی که در اینجا اهمیت بسیار دارد، توجه رویکرد فلسفی به تبیین روشن و تلاش برای رسیدن به آن است. رویکرد فلسفی تلاش میکند از مفاهیم و کلمات ناواضح و ناروشنی که ذهن را در زندانی از مفاهیم پوچ و گنگ اسیر میکنند، دوری کند و زمینه را برای درکی مبتنی بر واقعیت و حقیقت آماده نماید.
- ۹۴/۱۰/۲۰